هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با استفاده از استعارهها و تصاویر شاعرانه، به موضوعاتی مانند عشق، مستی، طبیعت و گاهی طنز میپردازد. شاعر از عناصری مانند می، گل، باغ و دختر رز برای بیان مفاهیم عمیق عرفانی و گاه زمینی استفاده کرده است. در برخی ابیات، به ناپایداری دنیا و لذتهای آن اشاره میشود و در برخی دیگر، عشق الهی یا عشق زمینی مورد ستایش قرار میگیرد.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عرفانی و استعارههای پیچیدهای است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی ابیات به موضوعاتی مانند مینوشی و مستی اشاره دارند که برای گروههای سنی پایینتر مناسب نیست.
شمارهٔ ۴۶
دلا به دست گرفتی می این چه دستانست
نه می گلست و نه طبعت هزار دستانست
ز خوی دختر رز عفت و صلاح مجوی
که رو شناس خرابات و یار مستانست
به دست کاری فعلش در اوفتد از پای
هر آن که سرکش و پر دل چو پور دستانست
کجا به خانه نشیند مگر بود محبوس
کسی که پرورش او به باغ و بستانست
گرت قراضه ی زر بر کفست همچون گل
ز نور عارض او مجلست گلستانست
و گر چو سرو تهیدست می روی بر او
مرو که او متنفر ز تنگدستانست
شگفتم آید از آن کس که داد گوهر عقل
به مهر آن که نه اندر خور شبستانست
ز جام عشق طلب کن شراب جان پرور
که خون دختر رز بهر می پرستانست
بشوی دست ز خویش و بس آنگه از می عشق
بسان ابن یمین مست شو که مستانست
نه می گلست و نه طبعت هزار دستانست
ز خوی دختر رز عفت و صلاح مجوی
که رو شناس خرابات و یار مستانست
به دست کاری فعلش در اوفتد از پای
هر آن که سرکش و پر دل چو پور دستانست
کجا به خانه نشیند مگر بود محبوس
کسی که پرورش او به باغ و بستانست
گرت قراضه ی زر بر کفست همچون گل
ز نور عارض او مجلست گلستانست
و گر چو سرو تهیدست می روی بر او
مرو که او متنفر ز تنگدستانست
شگفتم آید از آن کس که داد گوهر عقل
به مهر آن که نه اندر خور شبستانست
ز جام عشق طلب کن شراب جان پرور
که خون دختر رز بهر می پرستانست
بشوی دست ز خویش و بس آنگه از می عشق
بسان ابن یمین مست شو که مستانست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.