هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق معشوق خود می‌گوید. او از شب‌های طولانی فراق و رنج هجران می‌نالد و امیدوار است که غم دلش کاهش یابد. شاعر با تصاویر زیبا مانند گذشتن خیال معشوق و تشبیه او به غزال، احساسات خود را بیان می‌کند. در پایان، او از عشق بی‌حد و مرز خود سخن می‌گوید و از بلاهای آن شکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

شمارهٔ ۶۳

شبی خیال تو بر من بصد دلال گذشت
غلام خوابم از آنشب که آنخیال گذشت

بر آمد از تتق غیب چون غزاله ز میغ
بمن نمود رخ از دور و چون غزال گذشت

چنان نمود مرا در نظر ز غایت لطف
که پیش تشنه تو گوئی مگر زلال گذشت

بخاک پای تو کاندر صفت نمیآید
که بر سرم زغم هجر تو چه حال گذشت

شب فراق تو با روز حشر می مانست
کز امتداد ز پنجه هزار سال گذشت

امید هست که نقصان پذیردم غم دل
بدان دلیل که از غایت کمال گذشت

پیام دادم و گفتم ز رنج فرقت تو
به لاغری تن زار من از هلال گذشت

ازین سپس نتواند کشید ابن یمن
بلای عشق تو کز حد اعتدال گذشت

جواب داد که بانگ نماز در باقی
نرفت اگر چه که دیریست تا بلال گذشت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.