هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از ابن یمین، شاعر فارسی‌زبان، بیانگر حالات پریشانی و مستی عاشق در برابر معشوق است. شاعر از زلف و چشمان معشوق سخن می‌گوید و از دیوانگی و مستی خود در عشق می‌نالد. او از رنج‌های عشق و پشیمانی‌هایش می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوق بر او رحم کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کار رفته نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۷۸

ما چو زلف و چشمت ای مهوش پریشانیم و مست
جام نام و ننگ را بر سنگ قلاشی شکست

گو مکن دیوانه را عاقل نصیحت بهر آنک
هوشیاری ناید از مست صبوحی الست

بر صوامع از صفای رویت ار عکسی فتد
ای بسا غوغا که خیزد از صف اهل نشست

آرزو دارم به تریاق لب جان پرورت
رحم کن چون مار زلف تا بدارت دل بخست

مهر آن ماه کمان ابرونه کار تست لیک
از پشیمانی چه سود اکنون چو تیر از شست جست

دل بسان ماهی بر خاک از آنم می تپد
کآید از یک بند زلف پر خمش پنجاه شست

دل بمهر دیگری ابن یمین دادی ز دست
در جهان گر دیگری همتاش دانستی که هست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.