۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵

هر سحر بی شام زلفین تو ای حورا صفت
چشمه چشمم پر از گوهر شود دریا صفت

روضه رضوان فروغی از شعاع روی تست
من نمیدانم جز اینت ای بت زیبا صفت

لؤلؤ کافور وش چون سر فرا گوش تو بود
غیرتم بگداختش از نیستی لالا صفت

من در مهرت گشاده بر دل شیدا و تو
بسته ئی بر هیچ در کینم کمر جوزا صفت

نقش تو چون ماند بر آب روان چشم من
مهر مهر من چرا شد ز آندل خارا صفت

من توام ور تو منی اینست وصف ما و بس
گر چه بر نوع دگر گویندمان هر جا صفت

گر تو جان تن نه ئی ابن یمین را پس چرا
می نبیند جز ترا و اینست خود جانرا صفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.