۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۹

یا رب این بوی خوش از زلف دلارام منست
یا صبا همنفس نافه مشک ختن است

آفتاب رخ او در شکن زلف سیاه
همچو در سایه سنبل ورق نسترن است

گر شکر خنده آن پسته شیرین نبود
بچه معلوم توان کرد که او را دهن است

ماه رویا دهن غنچه وش خوش سخنت
چون شود خنده زنان پسته شکر شکن است

در ته چاه زنخدان تو افتاد دلم
دستگیرم خم آنزلف چو مشکین رسن است

تا بدید ابن یمین رسته دندان ترا
چون صدف جزع وی آکنده به در عدن است

آب رویش مده از آتش محنت بر باد
ز آنکه او خاک کف پای سر انجمن است

سرور ملک علاء دول و دین که درش
همچو درگاه حرم قبله هر مرد و زن است

آنکه تا بخت به درگاه ویم راه نمود
وردم الحمد لمن اذهب عنا الحزن است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.