۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰

زهی من وفای تو نا دیده هیچ
بغیر از جفای تو نشنیده هیچ

مرا دست هجرانت خاری نهاد
گل دلگشای تو ناچیده هیچ

ز مهرت تنم گشت همچون هلال
مه دلربای تو نادیده هیچ

تو خورشید حسنی و من ذره وار
برون از هوای تو نگزیده هیچ

نکردست ابن یمین سرمه ئی
به از خاک پای تو در دیده هیچ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.