۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۱

بوئی که ز چین سر زلفت بمن آید
خوشتر ز دم نافه مشک ختن آید

جز قامت رعنای تو بالا ننماید
سروی که ازو بوی گل و یاسمن آید

میگون لب شیرین تو چون در نظرآرم
در دیده غمدیده عقیق یمن آید

با کوثر اگر وصف لب لعل تو گویم
آبش ز خوشی سخنم در دهن آید

در تاب و سرافکنده بود سرو چو نرگس
گر قد چو شمشاد تو سوی چمن آید

آمد بلب از چاه زنخدان تو جانم
گر در کفش از زلف تو مشکین رسن آید

بر آتش اندوه دلم آب فشاند
بادی که ز خاک سر کویت بمن آید

آمد بدل ابن یمین دوش خیالت
چون یوسف مصری که به بیت الحزن آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.