۲۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۲

چو روی آن پری پیکر گلی بیخارکی باشد
چو قدش سر و سیم اندام خوش رفتار کی باشد

کجا یاقوت رمانی بمیگون لعل او ماند
و گر ماند بلعل او چنان دربار کی باشد

دهانش از لب کوثر بسی خوشتر که از کوثر
نخیزد در و گر خیزد همه شهوار کی باشد

غم عشقش بدلداری برد هرگز کسی چون من
مرا همچون غم عشقش کسی دلدار کی باشد

گرم جان در سر مهرش رود زو بر نگیرم دل
ز جان باشد شکیبائی ولی از یار کی باشد

مرا مستی عشق او ز سر بیرون نخواهد شد
چو عشقش در دهد ساغر کسی هشیار کی باشد

گروهی را شگفت آمد که جان در کار او کردم
ولی ز ابن یمین آخر شگفت اینکار کی باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.