هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، به توصیف عشق و احساسات شاعرانه می‌پردازد. در آن از عناصری مانند آب، ماه، قند، خواب، و تیغ برای بیان عمق احساسات استفاده شده است. شاعر با بازی‌های کلامی و تصویرسازی‌های خلاقانه، عشق و دل‌باختگی را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و عبارات ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی و ادبی برای درک کامل داشته باشند.

شمارهٔ ۱۴۱

مردم چشمم که در غرقاب بازی میکند
گر نشد آبی چرا در آب بازی میکند

چون نهد انگشت بر لب ماه من یعنی خموش
قند میبینی که با عناب بازی میکند

چشم پر خوابش ببازی بازی از من دل ببرد
بنگر آن جادو که اندر خواب بازی میکند

چون زند بر جان سنان غمزه پنداری مگر
تیغ رستم با دل سهراب بازی میکند

گر دل دیوانه در زنجیر زلفت دست زد
سهل باشد کو مشو در تاب بازی میکند

چشم جانبازش که از جام لطافت مست شد
زانچنین گستاخ در محراب بازی میکند

نرگس مستت بخونریز دل ابن یمین
گر دهد فرمان بتا مشتاب بازی میکند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.