هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و مستی و دوری از معشوق سخن می‌گوید. او خود را رند و عاشق می‌خواند و از جام باده و زیبایی معشوق یاد می‌کند. شاعر تأکید می‌کند که تنها معشوق را می‌خواهد و به هیچ چیز دیگری جز او توجه ندارد. او زیبایی معشوق را با تشبیهاتی مانند بادام و شکر توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و اشاره به شراب و مستی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد. همچنین، درک عمیق این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۱۵۶

بدان ای محتسب یکبار دگر
که من رندی گرفتم باز از سر

ز دست ماهروئی جام باده
تو خود دانی که چونم هست در خور

ز وصل دلبرم دوری میفکن
گزیرم نیست تا دانی ز دلبر

هر آنجانی که جانانی ندارد
بود آبحیات او مکدر

ولی اندر صفا صادق چو صبح است
که دارد نور مهر او را منور

تو خواهی کفر گیر و خواه اسلام
نخواهم جز رخش محراب دیگر

چه خوش باشد ز سیمین دست ساقی
می رنگین تر از یاقوت احمر

پریروئی که نقد ابن یمین را
ز چشم و لب دهد بادام و شکر
وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.