هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزلی از ابن یمین است که در آن شاعر به توصیف معشوق، عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌پردازد. او از زیبایی‌های معشوق، بوی خوش او و تأثیرات عشق بر خود سخن می‌گوید و همچنین به مخالفت پدرش با عشق او اشاره می‌کند. در پایان، شاعر با طنزی ظریف به ستایش شیرینی سخن خود می‌پردازد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و برخی اشارات ظریف به رنج‌های عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نیاز به توضیح داشته باشد. همچنین، درک کامل زیبایی‌های ادبی و ظرافت‌های زبانی آن برای سنین پایین‌تر دشوار است.

شمارهٔ ۱۶۱

دلبرا سلسله غالیه گونست مگر
بر رخ نازک تو یا شکن آب شمر

گر شب تیره به نیلوفر تر بر گذری
آفتابت شمرد سر کند از آب بدر

نیست رنگی ز توام لیک بمن بوی خوشت
دوش باد سحر آورد خنک وقت سحر

به نصیحت پدرم منع همیکرد ز عشق
گفتم ای پیر نبودی تو جوان هیچ مگر

بملامت نشوم به برو ایخواجه مرا
هم درین درد که دارم بگذار و بگذر

قبله راست تر از ابروی کج کردارش
بنما تا شود آن قبله اصحاب نظر

هر که دودی نرسیدست بدوز آتش عشق
از تب و تاب جگر سوختگانش چه خبر

من چو از رسته دندان تو گویم خبری
افتدم سلک درر بر زبر عقد گهر

گر چو طوطی شکرت را نستود ابن یمین
در جهان از چه بشیرین سخنی گشت سمر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.