۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۳

کوکبه گل رسید ای صنم گلعذار
جام طرب وقت گل بی می گلگون مدار

عیش صبوح آرزو میکندم مدتیست
با چو تو شیرین لبی خاصه بوقت بهار

چون ز می حسن تو مست خرابند خلق
از چه سبب نرگست می نرهد از خمار

بر ره دیوانگی نعره زنان شد دلم
تا تو بهم بر زدی سلسله مشکبار

درد دل ریش را من ز که جویم دوا
هم تو قراریش ده چون ز تو شد بیقرار

من ز لبت بوسه ئی خواهم و خواهی تو جان
زود بگیر و بیار تا کی ازین انتظار

دوش نسیم صبا ز ابن یمین یک غزل
تازه چو سلک گهر برد بنزدیک یار

گفت که در گوش گیر اینسخن دلپذیر
تا بودت گوشوار از گهر شاهوار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.