هوش مصنوعی: باد صبا با خبر رسیدن معشوقه می‌وزد و شاعر را از غم او زنده می‌کند. عشق و زیبایی معشوقه در جهان آشکار می‌شود، اما شاعر از ناتوانی در ابراز عشق خود رنج می‌برد. او از تیرهای عشق و سودای خط مشکین معشوقه سخن می‌گوید و درد عشق را توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا، فهم آن را برای سنین پایین دشوار می‌کند.

شمارهٔ ۱۶۷

صبحدم باد صبا آمد و آورد خبر
که بصد ناز رسد آن مه تابان ز سفر

چون صبا مژده رسانید که دلدار رسید
مرده بودم ز غمش زنده شدم بار دگر

در جهان عشق من و حسن بتم پیدا شد
هیچ پیدا نبود بر دل اصحاب نظر

بر میانش کمر از ساعد من میباید
ای دریغا چو کمر دسترسم نیست بزر

گر بتیرم بزند ترک کمان ابروی من
چاره ئی نیست جز اینم که کنم سینه سپر

گر تب عشق مرا دوست فسون می نکند
خط چون شهپر طوطی چه کند گردشگر

مردم از آتش سودای خط مشکینش
می رود ابن یمین را چو قلم دود بسر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.