۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۸

از توأم آرزوی بوس و کنارست هنوز
که گلستان تو بی زحمت خارست هنوز

بسرشک آب زنم خاک سر کوی ترا
بر دل نازکت از بنده غبارست هنوز

در خزان غمت افتاد دل اما چشمم
در هوای گل تو ابر بهارست هنوز

دارم از خون جگر چهره پر از نقش و نگار
وین عجب میل دلم سوی نگارست هنوز

دست شستیم ز جان و سر کویت بسرشک
تا بآخر چه کشم اول کارست هنوز

چون جهانی ز می حسن تو مستند چرا
در سر نرگس جادوت خمارست هنوز

با بناگوش مکش ابروی مشکین چو کمان
که دل از ناوک چشم تو فکارست هنوز

از نسیم سحری دوش خبر پرسیدم
از دل گم شده گفتا بر یارست هنوز

گفت خو باز کن از صحبت دل ابن یمین
کو بر آن جان و جهان عاشق زارست هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.