۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۹

ای خم ابروی تو قبله اصحاب نیاز
جز ترا می نبرند اهل دل از صدق نماز

عشق و خوبی بمن و تست سزا کز من و تو
نوشد از عهد کهن قصه محمود و ایاز

مه ز بس حسرت حسنت بمنازل نرسد
بر رخش گر نبود عکس رخت خط جواز

زلف خم در خم زنجیر وشت دانی چیست
حلقه شهپر بط در شکن چنگل باز

با تو بنشینم و زلفت ز بس آشفته دلی
پیش خلقان جهان قصه من گوید باز

کی بزنجیر سر زلف توأم دست رسد
عمر بس کوته و این آرزوی سخت دراز

بامیدیکه بیابم ز تو پروانه وصل
تنم از آتش دل شمع صفت یافت گداز

گر در آئی بسلامی ز در ابن یمین
در فردوس برویش شود از لطف تو باز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.