۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۲

خوش آنشعر سیه بر پرنیانش
بنفشه رسته گوئی ز ارغوانش

چو قدش گر بود سروی ببستان
نتابد رخ چو ماه آسمانش

و گر تابد چو رویش ز آسمان ماه
نباشد قد چو سرو بوستانش

بچوگان گوی مه بر بود زلفش
درین دعوی نه بس شاهد رخانش

ز عشقش گر چه خون شد دل ولیکن
نمیگویم بجز آرام جانش

چه سود ابن یمین را پند چون شد
درین سودا زیان نقد روانش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.