۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۳

باد صبا صبحدم بوی تو آورد دوش
بلبل شیدا فتاد بار دگر در خروش

تا که سمن مرسله ساخت ز در عدن
باز کشید ارغوان لعل بدخشی بگوش

بس که ریاحین شکفت بر چمن از رنگ رنگ
گشت چمن غیرت کلبه گوهر فروش

وقت طرب مغتنم دان که زمان تا زمان
فوت شود وینسخن از سر دانش نیوش

ساقی گلچهره را گو بده آن جام می
کز حسدش لاله را خون دل آمد بجوش

پای سهی سرو گیر مست چنان شو که سر
بر صفت نرگست بیش در افتد بدوش

هر که چو ابن یمین وقت صبوح الست
مست شد از هیچ روی باز نیاید بهوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.