۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۵

چو شمع روی تو افروخت در جهان آتش
کدام جان که نه پروانه شد بر آن آتش

ز عکس روی تو در باغ و راغ شعله زند
ز نوک لاله و از شاخ ارغوان آتش

چو بگذرد بدلم یاد شمع طلعت تو
بسان شمع شود در تنم روان آتش

ز رشک لاله سیراب تست و هیچ دگر
که نیست بی تب و بی تاب یکزمان آتش

حدیث شوق تو با خامه در میان ننهم
که زیر نی نکند هیچکس نهان آتش

بیاد مهر رخت گر بر آورم نفسی
شود ز تاب ویم شمع وش زبان آتش

مرا چو شعله آتش دلی بود نه چو شمع
که بسته باشد بر خود بریسمان آتش

بترس ز آه دلم کان چو خط تو دودی است
که زیر دامن آن هست بیگمان آتش

تو سوز ابن یمین خوار و مختصر مشمار
که گیرد از شررش عرصه جهان آتش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.