۱۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۳

ای در زمانه حسن تو چون در بهار گل
ناید به پیش روی تو اندر شمار گل

تا انتساب گل بتو کردند آمدست
خندان و سرخ روی سوی جویبار گل

گل را چه نسبت است برویت چو ایمنست
در گلشن جمال تو ز آسیب خار گل

از بس که سرخ و زرد بر آمد از آنکه شد
از روی لاله رنگ رخت شرمسار گل

باد صبا حکایت حسنت بگل رساند
از رشک شد چو سنبل تر بیقرار گل

و آن زر ساو بر طبق لعل فام کرد
تا بر سرت کند بتواضع نثار گل

ای باغبان بیا و قد و خد او نگر
منشان بباغ سرو سهی و مکار گل

آب روان و سبزه و جام شراب و رود
گر چه خوشند خوشتر ازین هر چهار گل

اما بسان ابن یمین هم که عاشق است
با روی دلستانش نیاید بکار گل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.