هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دل‌بستگی شدید به معشوق سخن می‌گوید و از رنج‌ها و بی‌قراری‌های ناشی از این عشق شکایت می‌کند. او از جفاهای معشوق، اسیر شدن در دام زلف او، و بی‌خوابی و بی‌قراری خود می‌نالد. شاعر حتی بهشت را بدون معشوق بی‌ارزش می‌داند و از رشک رقیبان نیز در عذاب است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به‌کاررفته ممکن است برای سنین پایین نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۲۲۱

من از هوای تو ایسرور راستین چکنم
من از جفای تو ایجان نازنین چکنم

مرا چو چین سر زلف تو بدام آورد
نظر بدانه خال بتان چین چکنم

من از هوای تو بیخواب و بی خورم شب و روز
بگو مسیح بما تا دوای این چکنم

چو نیست قدرت آنم کت آستان بوسم
بخون دل نکنم رنگ آستین چکنم

بروز حشر گرم بی تو در بهشت آرند
چه جای حور بود جنت برین چکنم

گشاده ابروی مشکین تو کمان ستم
گشاد بر دل من ناوک از کمین چکنم

کرشمه ئی سوی ابن یمین نهان کردی
اگر رقیب بدیدست گو ببین چکنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.