۱۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲۶

ایدل ره عاشقی طلب کن
اندیشه یار نوش لب کن

با خار نخست آشنا شو
پس قصد ربودن رطب کن

امشب که وصال اوست تا روز
می نوش و بکام دل طرب کن

از طره او بگیر شاخی
پیوند دراز نای شب کن

جان در تب عشق او فتادست
عیسی نفسا دوای تب کن

گر ابن یمین گناهکارست
مگذار بکس توأش ادب کن

کاندر ره عاشقی نیابی
زین گرم روی تو خود طلب کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.