هوش مصنوعی: شاعر در این متن به توصیف عشق و دیوانگی ناشی از آن می‌پردازد. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دلش سخن می‌گوید و عقل را در برابر عشق ناتوان می‌داند. شاعر همچنین اشاره می‌کند که هر سخنی که در آن داستان عشق نباشد، بی‌ارزش است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۳۹

زلف و رخسار تو دانی بچه مانند بخون
بشنو از ابن یمین تا دهدت شرح که چون

این چو خونست ولی ناشده در نافه هنوز
و آن چو خونست ولی آمده از نافه برون

دل دیوانه من تا ز رخ و طره او
دید بر گرد سمن سلسله غالیه گون

عزم کردست که رغم خرد کار افزای
نرود تا بتواند بجز از راه جنون

هر حدیثی که درو قصه لیلی نبود
ور خود آن وحی بود جمله فسانه است و فسون

عقل کار آگه من در هوس لعل لبش
هیچ دانی بچه از پای در افتاد نگون

لعل او باده نابست و مرا عقل ضعیف
عقل باشد همه وقتی بکف باده زبون
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.