۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۱

ای مرا از لب تو شهد و شکر نو بر نو
وز رخ و عکس رخت شمس و قمر نو بر نو

بر هم افتاد ز باد سحری طره تو
بر مثال شکن آب شمر نو بر نو

میروی و دل عشاق جهان در پی تو
بر هم افتاده همه راهگذر نو بر نو

تا مرا خار غمت در جگر خسته نشست
هست مانند گلم خون جگر نو بر نو

مکن ایحور که آئینه حسنست رخت
ناگهش زنگ فتد ز آه سحر نو بر نو

نشنید ابن یمین آنکه کسی جز تو کند
در همه دور قمر زیر و زبر نو بر نو

در بر ماه ختن مشک ختاچین بر چین
بر سر سرو چمن سنبل تر نو بر نو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.