۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۰

ای ترک پریچهره از آن جام شبانه
در ده بصبوحی می گلرنگ مغانه

گفنی که بده جان ز پی بوسه و بستان
بستان و بده تا کی از این عذر و بهانه

جان بر طبق شوق نهم پیش تو روزی
کائی بصبوحی بر من مست شبانه

چون آینه رخ از رخ زیبات نتابم
گر اره نهد بر سرم ایام چو شانه

با حسن تو و عشق من از وامق و عذرا
هر قصه که گویند بود جمله فسانه

چون عشق تو در حجره دل صدر نشین شد
گر خواست خرد ور نه برون رفت ز خانه

هست ابن یمین از می عشق تو چنان مست
کاوازه تسبیح نداند ز ترانه

مشغول بیاد تو چنانست که گوشش
جز نام تو می نشنود از چنگ و چغانه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.