هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق و سفر به خراسان می‌گوید. او خود را مانند یعقوب در بیت‌الاحزان و سپس مانند یوسف در کنعان توصیف می‌کند. شاعر از طواف حرم دوست و قبله‌گاه دلش سخن می‌گوید و آرزوی دیدار معشوق را دارد. او از روزی می‌گوید که درد دلش با لب معشوق درمان می‌شود و از شادی دیدارش سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن ممکن است برای افراد زیر 16 سال دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۶۲

این منم بار دگر عزم خراسان کرده
روی چون بلبل شیدا بگلستان کرده

بوده یعقوب صفت ساکن بیت الاحزان
وینزمان روی سوی یوسف کنعان کرده

بسته احرام طواف حرم حضرت دوست
قبله گاه دل و جان ابروی جانان کرده

کی بود باز که خاک کف پایش بینم
سرمه روشنی دیده گریان کرده

شکرها گویم از اینطالع برگشته خویش
که ببینم ره هجرانش به پایان کرده

خرم آنروز که درد دل سودا زده را
بینم از نوش لبش دارو و درمان کرده

اینهمه شادی آنروز که باز ابن یمین
بیندش پسته خندان شکر افشان کرده
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.