۱۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷۹

آنچه با من میکند از دوستی سیمین تنی
دشمنم نپسندد آنحالت بجای چون منی

هر مژه در چشم من خاریست بی برگ گلش
طالع من بین که خاری یافتم در گلشنی

داردش در خرمن مه خوشه پروین نظام
خوشه ئی از من همی دارد دریغ از خرمنی

گر شبی بر بام او آیم ز مهر روی او
هر زمان ماهی فروزان آید از هر روزنی

سنگ بر دل میزنم از فرقت آن سیمتن
هیچکس دیدست از آن سنگین دلی سیمین تنی

زین دم گرمم که بر وی میدمم از سوز دل
نرم گردد آن دل سخت ار چه باشد آهنی

از دل ابن یمین گر مرد و زن آگه شدی
گشت بر ابن یمین دلسوز هر مرد و زنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.