۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۲

ای باد صبا بگذر ز آنجا که تو میدانی
حال دل من بر گوی آنرا که تو میدانی

در پرده اسرارش هر گه که شوی محرم
در پرده بگو با او زیرا که تو میدانی

گر درد نهان دل هر چند ز حد بگذشت
پیدا نکنم با تو زیرا که تو میدانی

دل در شکن زلفت زنجیر کشان تا کی
دیوانه اسیر تست حقا که تو میدانی

درد دل ریشم را همچون تو نداند کس
لطفی کن و درمانش فرما که تو میدانی

چون سرمه بنیائی در دیده کشم گردی
کش باد صبا آرد ز آنجا که تو میدانی

گفتم ز لبت بوسی و ز ابن یمین جانی
هستی تو بدین راضی گفتا که تو میدانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.