هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که اگر به معشوق دسترسی داشت، حتی یک نفس هم از او دور نمی‌شد. شاعر از هوس زلف معشوق و مستی عشق او می‌گوید و تأکید می‌کند که عاشق و مست به پیش و پس نمی‌نگرد. همچنین، او از رقیب و سخنان بد او یاد می‌کند و در نهایت، خود را مانند بلبلی در قفس توصیف می‌کند که بدون معشوق اسیر است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و ادبی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۹۲

بمراد دل من گر بودم دسترسی
نزنم تا بزیم بیرخ جانان نفسی

در سر من هوس زلف تو خوش سودائیست
نرود سر برود ار سر ازینسان هوسی

هر چه در مستی عشق تو کنم خرده مگیر
عاشق و مست کجا مینگرد پیش و پسی

نروم از سر کوی تو ببد گفت رقیب
شبروان باز نه ایستند ببانگ عسسی

آستین بر من بیدل مفشان از پی آنک
هر کجا هست شکر نیست گریز از مگسی

دامن اندر مکش ای تازه گل از بلبل مست
که نیارد گل تر عار زهر خار و خسی

بی گل عارض تو ابن یمین در گلزار
هست چون بلبلکی بیدلکی در قفسی
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.