۱۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۱

بگو ای ماه تابان تا کجائی
که یکدم نزد مشتاقان نیائی

چو من بهر توأم بیگانه از خویش
چرا بستی طریق آشنائی

بگو ز آن لب سخن گر نیک و گر بد
که چون طوطی به جز شکر نخائی

مرا کی ماجرا سخت آید از تو
که تو سر تا قدم عین صفائی

ز دست دوستان زهر هلاهل
کند چون نوشدارو جانفزائی

ترا بر جان ما فرمان روانست
که تو شاهی و ما مشت گدائی

اگر معشوق رند و می پرستست
نزیبد عاشقانرا پارسائی

مگر وقتی بتن ابن یمین را
ضرورت افتد از کویت جدائی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.