هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و فراق شکایت می‌کند و از معشوق می‌خواهد که نزد او بیاید. او از دوری معشوق رنج می‌برد و می‌پرسد چرا راه آشنایی را بسته‌ای. شاعر معشوق را ستایش می‌کند و می‌گوید که هر چه از او بگوید شیرین است. او همچنین از دوستان ناسازگار شکایت می‌کند و می‌گوید که معشوق بر جان او حکومت می‌کند. در پایان، شاعر اشاره می‌کند که اگر معشوق رند و می‌پرست باشد، پارسایی برای عاشقان زیبنده نیست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند رند و می‌پرست بودن معشوق ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک داشته باشد.

شمارهٔ ۳۰۱

بگو ای ماه تابان تا کجائی
که یکدم نزد مشتاقان نیائی

چو من بهر توأم بیگانه از خویش
چرا بستی طریق آشنائی

بگو ز آن لب سخن گر نیک و گر بد
که چون طوطی به جز شکر نخائی

مرا کی ماجرا سخت آید از تو
که تو سر تا قدم عین صفائی

ز دست دوستان زهر هلاهل
کند چون نوشدارو جانفزائی

ترا بر جان ما فرمان روانست
که تو شاهی و ما مشت گدائی

اگر معشوق رند و می پرستست
نزیبد عاشقانرا پارسائی

مگر وقتی بتن ابن یمین را
ضرورت افتد از کویت جدائی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.