هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و بی‌وفایی معشوق می‌نالد و از او می‌پرسد که چرا از او روی گردانده و به دیگران پناه برده است. او از عشق و دوستی ناامید شده و رنج دوری را توصیف می‌کند. همچنین، از معشوق می‌خواهد که از دیدگانش دور نشود، زیرا او را مانند نور می‌بیند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای مانند عشق، فراق و ناامیدی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۳۰۴

جانا چه کرده ایم که از ما بریده ای
برگوی تا ز غیر محبت چه دیده ای

این شرط دوستی بود آخر تو خود بگوی
کز ما رمیده به غیر آرمیده ای

دل را چو غنچه ای ز تو مستور داشتم
چون باد صبحدم به سر آن رسیده ای

اکنون که دست عشق تو بگرفت جیب جان
دامن چرا ز صحبت جان در کشیده ای

سوزی که هست در دلم از آتش فراق
هرگز ندیده ای و نه از کس شنیده ای

تلخست بی تو عیشم و دانی تو هم یقین
گر هیچ وقت شربت صبری چشیده ای

غایب مرو ز دیده ی ابن یمین از آنک
تو اشک نیستی که روی نور دیده ای
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.