هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن می‌گوید. او با تشبیه خود به بلبلی مست که به گلزاری می‌رود، هر گل را به خاری از هجر یار تشبیه می‌کند. شاعر از درد دل‌های خود با معشوق می‌گوید و از زیبایی‌های او مانند لعل لب و زلفِ سیاه و پریشانش یاد می‌کند. در نهایت، او به این نتیجه می‌رسد که فساد دلش از نگاه معشوق است و صلاح کار در دست جلاد سیاه‌کار نیست. همچنین، شاعر اشاره می‌کند که برخی به عبادت مشغول‌اند، ولی او زلف معشوق را همچون زناری بر خود بسته است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۳۰۶

چو بلبل از سر مستی گذشتم سوی گلزاری
نمود از هجر رخسارت به چشمم هر گلی خاری

دلم میگفت با چشمت که خوردی خونم از مستی
ولی لعل تو را دیدم ز خون دل نشان داری

به دل گفتم که خون ما ز لعلش خواه اگر خواهی
مخواه از چشم مخمورش چه می خواهی ز بیماری

چه گویم از تطاول های زلف ترکتاز تو
چه گوید کس ز هندوی پریشان کار طراری

دلم را در فساد افکند چشمت وین چنین باید
صلاح آخر کجا آید ز جلاد سیه کاری

گروهی را اگر رغبت به تسبیح است و سجاده
گرفت ابن یمین باری ز زلفین تو زناری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.