۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۸

در باغ حسن سرو روانی به راستی
دور از تو چشم بد همه جانی به راستی

وقت صبوح با لب خندان بسان صبح
بنمای رخ که سرو روانی به راستی

بگشای لب که وقت سخن در شاهوار
از لعل آبدار نشانی به راستی

آزاد سرو را نرسد با قدت عناد
گر خط بندگیش ستانی به راستی

با شاخ سدره دعوی بالا اگر کنی
حالی به منتهاش رسانی به راستی

دارم گمان کز آن منی سرکشی مکن
باشد که گردد از تو گمانی به راستی

بر چشم جویبار من ای سرو خوش خرام
بنشین بناز کز در آنی به راستی

کرد آب چشم ابن یمین آشکار کو
دارد نظر به دوست نهانی به راستی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.