۱۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۰

لعل لبش کزو بچکد آب زندگی
آورد خط بنام من از بهر بندگی

در جستجوی عارض چون آفتاب او
هستم چو ماه گرد جهان در دوندگی

طوطی جان همی زندم بال تا کند
اندر هوای شکر جانان پرندگی

نسبت بقامتش نتوان کرد سرو را
کو سرو را میان چمن آن چمندگی

مرغ رمیده دانه خال ار ببیندش
از دام زلف او ننماید رمندگی

تا گشت چون کمان قدم از من چو تیر جست
تیر از کمان هر آینه جوید جهندگی

بی او نخواهد ابن یمین یکنفس حیات
کز بهر وصل او بودش میل زندگی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.