۲۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲۱

من ندیدم نشنیدم که بود در چمنی
همچو بالای تو سروی و چو رخ نسترنی

چند از رسته دندان چو عقد گهرت
صدفش جوهر فردی شده یعنی دهنی

تا گل عارضت اندر چمن حسن بود
کی خوش آید بدلم یاسمنی یاسمنی

دگر از مادر ایام نزاید پسری
چون تو یاقوت لبی سنگدلی سیمتنی

تا دلم بشکند اندر خم زلفت بطفیل
افکنی هر نفس از وی شکنی بر شکنی

مکن ایدوست بدستان مفکن در پایم
ز آنکه سر حلقه عشاق نیابی چو منی

تو شدی یوسف مصری و ولی ابن یمین
گشت یعقوب صفت ساکن بیت الحزنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.