۱۱۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ١٢٠

رسد ایدل بتو روزی تو بیسعی ولیک
از گدا طبعی خویشت هوس خواستن است

چه نشینی بهوس مار صفت بر سر گنج
از سر جمله سرانجام چو برخاستن است

رو قناعت کن و در تربیت حرص مکوش
که مغیلان نه چو سرو از پی پیراستن است

رنج بر جان چه نهی بهر جان آرائی
این خود آراسته بیزحمت آراستن است

در جهان پوشش و خوردست کزان نیست گزیر
زین فزون خواستنت عمر بغم کاستن است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ١١٩
گوهر بعدی:شمارهٔ ١٢١
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.