۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ١٩٢

با خرد گفتم که داری در جهان جائی چنان
کاندرو دلخسته ئی یکدم بر آساید ز رنج

گفت بگذر ز آن و این ساده دلیها ترک گیر
زانکه نتوان یافتن بی خار گل-بی مار گنج

هست راحت در جهان مانند عنقا در زمان
غیر نامی نیست از وی اندرین دار سپنج

کس در این ایوان ششدر چون دمی بیرنج زیست
راحت جانت همی باید گذر زین چار و پنج

منزلت دورست و ره دشوار و تو نازک مزاج
بار بیش از حد طاقت بر تن مسکین مسنج
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ١٩١
گوهر بعدی:شمارهٔ ١٩٣
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.