۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ٣١١

طالع من ببین که از پی آب
گر روم سوی بحر بر گردد

ور بدوزخ طلب کنم آتش
آتش از یخ فسرده تر گردد

گر برم حاجتی بنزد کسی
در زمان گوشهاش کر گردد

ور ز راهی طلب کنم کف خاک
خاک حالی بنرخ رز گردد

گر بکوهی طلب کنم سنگی
سنگ نایاب چون گهر گردد

ور بنزد کسی سلام برم
هر دو گوشش چو گوش خر گردد

اینچنین حالهاش پیش آید
هر که را روزگار بر گردد

بر همه حال شکر ابن یمین
که مبادا ازین بتر گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٣١٠
گوهر بعدی:شمارهٔ ٣١٢
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.