هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از سعدی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق و دوستان است. شاعر از جدایی و فراق شکایت می‌کند و آرزو می‌کند که در بهار با معشوق به هم بپیوندند و دیگران را به باغ و صحرا واگذارند. او زیبایی معشوق را ستایش می‌کند و تأکید می‌کند که عشق و دوستی حتی اگر همراه با رنج باشد، شیرین و ارزشمند است. شاعر همچنین به امید درمان دردها اشاره می‌کند و معتقد است که حتی در تاریک‌ترین شب‌ها نیز روشنایی وجود دارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات قدیمی ممکن است برای نوجوانان چالش‌برانگیز باشد. بنابراین، این متن برای افراد بالای 16 سال که توانایی درک مفاهیم پیچیده و ادبیات کلاسیک را دارند، مناسب است.

غزل ۴

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمی‌شود ما را

تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را

بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را

به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی
چرا نظر نکنی یار سروبالا را

شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش
مجال نطق نماند زبان گویا را

که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد
خطا بود که نبینند روی زیبا را

به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را

کسی ملامت وامق کند به نادانی
حبیب من که ندیدست روی عذرا را

گرفتم آتش پنهان خبر نمی‌داری
نگاه می‌نکنی آب چشم پیدا را

نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را

هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳
گوهر بعدی:غزل ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.