هوش مصنوعی: این متن به انتقاد از افراد نالایق و فتنه‌جو می‌پردازد که با اعمال نادرست خود باعث بی‌آبرویی و آشوب می‌شوند. همچنین، به مقایسه‌ی ناعادلانه‌ی بین اهل علم و جهل پرداخته و بیان می‌کند که گاه افراد نادان به جایگاه‌های بالاتر می‌رسند، در حالی که اهل دانش و فضیلت مورد بی‌عدالتی قرار می‌گیرند. در بخشی دیگر، از حکایتی با عقل کاردیده یاد می‌شود که از ظلم و جور روزگار شکایت دارد و نابرابری‌های اجتماعی را محکوم می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم انتقادی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۶٧

آنکه کارش ز ابتدا تا انتها
یاوگی و هرزه گوئی بود و بس

وانکه از عهد شبابش تا بشیب
میل سوی فتنه جوئی بود و بس

در جهان زد آتشی از طلم و زان
حاصلش بی آبروئی بود و بس

خواست تا گردد وزیر اما نشد
ز آنکه کارش زشتخوئی بود و بس

گر باستحقاق بودی کارها
کار آن دون مرده شوئی بود و بس

با عقل کار دیده بخلوت حکایتی
میکردم از شکایت گردون پر فسوس

گفتم ز جور اوست که اصحاب فضل را
عمر عزیز میرود اندر سر یئوس

از قرص آفتاب نهد خوان جاهلان
و ارباب علم را ندهد ذره ئی سبوس

زالیست سالخورده بدستان گشاده دست
و او بر مثال رستم و دانا چو اشکبوس

دانا فرود وار درین سر گرفته حصن
بیجرم و چرخ در طلبش کینه ور چو طوس

گفت از برای عزت ارباب جهل نیست
کاورنگشان نهد فلک از عاج و آبنوس

بر پای باز بند نه بهر مذلتست
تاج از پی شرف نبود بر سر خروس

مردان که از علائق دنیا مجردند
هرگز نظر کنند بزینت چو نو عروس

این فخر بس که چهره دانا گه جدال
باشد چو لعل و گونه نادان چو سندروس

عقلم چو پای بر سر افلاک مینهد
گو جاهلش مکن بهمه عمر دستبوس

چون همت تو نوبت شاهی همیزند
گو از درت مرو بفلک بر غریو کوس
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶٨
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.