هوش مصنوعی: این متن شعری از سعدی است که در آن شاعر از عشق و فرمانبری سخن می‌گوید. او از عاشقی می‌گوید که حتی در برابر سختی‌ها و دردها تسلیم نمی‌شود و حاضر است جان خود را فدا کند. همچنین، شاعر از زیبایی معشوق و حیرت دیگران در برابر این زیبایی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تنها اوست که می‌تواند این زیبایی را به طور کامل درک کند. در پایان، شاعر از سرزنش دیگران نمی‌هراسد و بر عشق و اراده خود پایدار می‌ماند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عشق، تسلیم و فداکاری است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد.

غزل ۱۷

چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را

سروبالای کمان ابرو اگر تیر زند
عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را

دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت
سر من دار که در پای تو ریزم جان را

کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن
تا همه خلق ببینند نگارستان را

همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی
تا دگر عیب نگویند من حیران را

لیکن آن نقش که در روی تو من می‌بینم
همه را دیده نباشد که ببینند آن را

چشم گریان مرا حال بگفتم به طبیب
گفت یک بار ببوس آن دهن خندان را

گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن
که محالست که حاصل کنم این درمان را

پنجه با ساعد سیمین نه به عقل افکندم
غایت جهل بود مشت زدن سندان را

سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات
غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را

سر بنه گر سر میدان ارادت داری
ناگزیرست که گویی بود این میدان را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۶
گوهر بعدی:غزل ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.