۱۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵٨۶

بحمدالله مرا هستند فرزندان روحانی
که حوراشان بپروردست در آغوش و رضوان هم

سراسر بر جهانگیری چو شاه اختران قادر
عراق آورده زیر حکم اقلیم خراسان هم

دمی با هر که بنشینند بگشایند بر طبعش
ز صورتهای پر معنی در صد باغ و بستان هم

بهر مجلس که بگشاید یکی زیشان در حکمت
دمادم اهل مجلس را کند خندان و گریان هم

ز لطف هر یکی گشته است غرق اندر خوی خخلت
نم سرچشمه زمزم چه زمزم آب حیوان هم

سه چارم نیز میباشند فرزندان جسمانی
ولی من فارغم زیشان و از من نیز ایشان هم

ز فرزندان جسمانی ندارم چشم جمعیت
کزیشان روز و شب هستم دل افکار و پریشان هم

بقای جان فرزندان روحانی من بادا
که من زیشان شدم شهره بایران و بتوران هم

کر ای آن کنند الحق که چون ابن یمین سازم
یکایک را وطن در دل نه در دل بلکه در جان هم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵٨۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵٨٧
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.