هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و جمال معشوق سخن می‌گوید و از درد فراق و جدایی شکوه می‌کند. او از ناتوانی خود در تحمل ستم معشوق و زیبایی بی‌حد او می‌گوید و از این که حتی اگر به پادشاهی برسد، باز هم بنده‌ی معشوق خواهد بود. شاعر همچنین از بی‌خبری معشوق از عشق خود و از شب‌های طولانی انتظار و جدایی می‌نالد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات قدیمی و ادبی ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل ۲۹

متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
متوجه است با ما سخنان بی حسیبت

چو نمی‌توان صبوری ستمت کشم ضروری
مگر آدمی نباشد که برنجد از عتیبت

اگرم تو خصم باشی نروم ز پیش تیرت
وگرم تو سیل باشی نگریزم از نشیبت

به قیاس درنگنجی و به وصف درنیایی
متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت

اگرم برآورد بخت به تخت پادشاهی
نه چنان که بنده باشم همه عمر در رکیبت

عجب از کسی در این شهر که پارسا بماند
مگر او ندیده باشد رخ پارسافریبت

تو برون خبر نداری که چه می‌رود ز عشقت
به درآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت

تو درخت خوب منظر همه میوه‌ای ولیکن
چه کنم به دست کوته که نمی‌رسد به سیبت

تو شبی در انتظاری ننشسته‌ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت

تو خود ای شب جدایی چه شبی بدین درازی
بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۸
گوهر بعدی:غزل ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.