هوش مصنوعی: این شعر از سعدی بیانگر عشق و دلدادگی است که در آن شاعر از عشق بی‌وفا و ناامیدی از رهایی از بند آن سخن می‌گوید. او از زیبایی و جذابیت معشوق و ناتوانی خود در برابر او می‌گوید و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که عشق او را به پایین کشیده و او را درگیر کرده است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عشق و ناامیدی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۳۴

دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت

به خدا که پرده از روی چو آتشت برافکن
که به اتفاق بینی دل عالمی سپندت

نه چمن شکوفه‌ای رست چو روی دلستانت
نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت

گرت آرزوی آنست که خون خلق ریزی
چه کند که شیر گردن ننهد چو گوسفندت

تو امیر ملک حسنی به حقیقت ای دریغا
اگر التفات بودی به فقیر مستمندت

نه تو را بگفتم ای دل که سر وفا ندارد
به طمع ز دست رفتی و به پای درفکندت

تو نه مرد عشق بودی خود از این حساب سعدی
که نه قوت گریزست و نه طاقت گزندت
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۳
گوهر بعدی:غزل ۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.