۱۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ٧۵۴

دل ابن یمین گر چه ز غصه خون همی گردد
ازین بخت سیه روز و ازین گردون پیروزه

ولیکن زین خرف گشته سپهر ناسپاس ایدل
چه گویم ز نادانی کله میسازد از موزه

معاذ الله اگر روزی بغیری احتیاج افتد
بدینمعنی که در دستم نماند قوت یکروزه

و گر آتش زند فاقه چنان در خانمان من
که نگذارد ز دنیا وی مرا تا آب در کوزه

بهائم وار چون دیده بر آب و بر علف نارم
شوم همچون ملک سازم شعار خویشتن روزه

دلا در آتش محنت گرت جان میرسد بر لب
بمیر از تشنگی و آبی مکن از بحر دریوزه

ز دونان چون طمع داری کرمهای جوانمردان
خرد داند که در عشرت شرابی ناید از بوزه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ٧۵٣
گوهر بعدی:شمارهٔ ٧۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.