هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از سعدی، بیانگر عشق و دلبستگی شدید شاعر به معشوق است. شاعر از ناتوانی خود در رهایی از این عشق سخن می‌گوید و معشوق را به زیبایی‌های طبیعت مانند سرو و ماه تشبیه می‌کند. او از تأثیرات عمیق عشق و جذابیت معشوق بر خود می‌گوید و اینکه هیچ راهی برای فرار از این احساس ندارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل ۴۱

دیر آمدی ای نگار سرمست
زودت ندهیم دامن از دست

بر آتش عشقت آب تدبیر
چندان که زدیم بازننشست

از روی تو سر نمی‌توان تافت
وز روی تو در نمی‌توان بست

از پیش تو راه رفتنم نیست
چون ماهی اوفتاده در شست

سودای لب شکردهانان
بس توبه ی صالحان که بشکست

ای سرو بلند بوستانی
در پیش درخت قامتت پست

بیچاره کسی که از تو ببرید
آسوده تنی که با تو پیوست

چشمت به کرشمه خون من ریخت
وز قتل خطا چه غم خورد مست

سعدی ز کمند خوبرویان
تا جان داری نمی‌توان جست

ور سر ننهی در آستانش
دیگر چه کنی دری دگر هست؟
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۴۰
گوهر بعدی:غزل ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.