هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از فراق یار و غمهای ناشی از آن است. شاعر از بیقراری جان خود، ناآگاهی دیگران از غمش، و ناپایداری جهان شکایت میکند. او در عذاب زمانه است و از این که شادی و غم پایدار نیستند، گلایه میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی موجود در شعر، مانند فراق، غم، و ناپایداری جهان، برای درک و ارتباط برقرار کردن نیاز به بلوغ فکری و تجربههای زندگی دارد. این مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوانتر چالشبرانگیز یا نامفهوم باشد.
غزل ۶۷
فریاد من از فراق یار است
وافغان من از غم نگار است
بی روی چو ماه آن نگارین
رخسارهٔ من به خون نگار است
خون جگرم ز فرقت تو
از دیده روانه در کنار است
درد دل من ز حد گذشتهست
جانم ز فراق بیقرار است
کس را ز غم من آگهی نیست
آوخ که جهان نه پایدار است
از دست زمانه در عذابم
زان جان و دلم همی فکار است
سعدی چه کنی شکایت از دوست
چون شادی و غم نه برقرار است
وافغان من از غم نگار است
بی روی چو ماه آن نگارین
رخسارهٔ من به خون نگار است
خون جگرم ز فرقت تو
از دیده روانه در کنار است
درد دل من ز حد گذشتهست
جانم ز فراق بیقرار است
کس را ز غم من آگهی نیست
آوخ که جهان نه پایدار است
از دست زمانه در عذابم
زان جان و دلم همی فکار است
سعدی چه کنی شکایت از دوست
چون شادی و غم نه برقرار است
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۶۶
گوهر بعدی:غزل ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.