هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دوستی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه عشق و دوستی می‌تواند زندگی را تحت تأثیر قرار دهد. شاعر از دردها و رنج‌هایی که برای دوست متحمل شده است، سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که نامش بر زبان دوست جاری شود. همچنین، شاعر از دشمنی و خصومت نیز یاد می‌کند که در مقابل دوستی قرار دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج و درد ناشی از عشق و دوستی نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری دارد.

غزل ۱۰۲

تا دست‌ها کمر نکنی بر میان دوست
بوسی به کام دل ندهی بر دهان دوست

دانی حیات کشته شمشیر عشق چیست
سیبی گزیدن از رخ چون بوستان دوست

بر ماجرای خسرو و شیرین قلم کشید
شوری که در میان منست و میان دوست

خصمی که تیر کافرش اندر غزا نکشت
خونش بریخت ابروی همچون کمان دوست

دل رفت و دیده خون شد و جان ضعیف ماند
وان هم برای آن که کنم جان فدای دوست

روزی به پای مرکب تازی درافتمش
گر کبر و ناز بازنپیچد عنان دوست

هیهات کام من که برآید در این طلب
این بس که نام من برود بر زبان دوست

چون جان سپردنیست به هر صورتی که هست
در کوی عشق خوشتر و بر آستان دوست

با خویشتن همی‌برم این شوق تا به خاک
وز خاک سر برآرم و پرسم نشان دوست

فریاد مردمان همه از دست دشمنست
فریاد سعدی از دل نامهربان دوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۰۱
گوهر بعدی:غزل ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.