هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر عشق و ارادت خود را به دوست (که می‌تواند معشوق، خدا یا پیامبر باشد) بیان می‌کند. او از جدایی و دوری از دوست شکایت می‌کند و آرزو می‌کند که بتواند به او نزدیک شود. شاعر تسلیم محض در برابر اراده دوست است و هرچه از او بگذرد را می‌پذیرد. او همچنین از عشق به دوست به عنوان بالاترین ارزش زندگی یاد می‌کند و معتقد است که هیچ چیز در جهان بدون حسرت از دست دادن دوست ارزشمند نیست.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۱۰۱

ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
با ما مگو به جز سخن دل نشان دوست

حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود
یا از دهان آن که شنید از دهان دوست

ای یار آشنا علم کاروان کجاست
تا سر نهیم بر قدم ساربان دوست

گر زر فدای دوست کنند اهل روزگار
ما سر فدای پای رسالت رسان دوست

دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمی‌رسد که بگیرم عنان دوست

رنجور عشق دوست چنانم که هر که دید
رحمت کند مگر دل نامهربان دوست

گر دوست بنده را بکشد یا بپرورد
تسلیم از آن بنده و فرمان از آن دوست

گر آستین دوست بیفتد به دست من
چندان که زنده‌ام سر من و آستان دوست

بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست

بعد از تو هیچ در دل سعدی گذر نکرد
وان کیست در جهان که بگیرد مکان دوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۰۰
گوهر بعدی:غزل ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.