هوش مصنوعی:
این متن شعری از سعدی است که به موضوع عشق و صبر در برابر آن میپردازد. شاعر بیان میکند که در عشق، عقل و اندیشه جایگاهی ندارد و عاشق باید صبر پیشه کند. او همچنین اشاره میکند که هیچ چیز در دنیا به اندازه عشق ارزشمند نیست و حتی جان نیز در برابر یک نگاه معشوق بیارزش است. در نهایت، شاعر امید به وصال معشوق را زنده نگه میدارد و از خطرات عشق سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات مطرح شده مانند عشق و صبر نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارند که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل ۱۱۶
گر صبر دل از تو هست و گر نیست
هم صبر که چاره دگر نیست
ای خواجه به کوی دلستانان
زنهار مرو که ره به در نیست
دانند جهانیان که در عشق
اندیشه عقل معتبر نیست
گویند به جانبی دگر رو
وز جانب او عزیزتر نیست
گرد همه بوستان بگشتیم
بر هیچ درخت از این ثمر نیست
من درخور تو چه تحفه آرم
جانست و بهای یک نظر نیست
دانی که خبر ز عشق دارد
آن کز همه عالمش خبر نیست
سعدی چو امید وصل باقیست
اندیشه جان و بیم سر نیست
پروانه ز عشق بر خطر بود
اکنون که بسوختش خطر نیست
هم صبر که چاره دگر نیست
ای خواجه به کوی دلستانان
زنهار مرو که ره به در نیست
دانند جهانیان که در عشق
اندیشه عقل معتبر نیست
گویند به جانبی دگر رو
وز جانب او عزیزتر نیست
گرد همه بوستان بگشتیم
بر هیچ درخت از این ثمر نیست
من درخور تو چه تحفه آرم
جانست و بهای یک نظر نیست
دانی که خبر ز عشق دارد
آن کز همه عالمش خبر نیست
سعدی چو امید وصل باقیست
اندیشه جان و بیم سر نیست
پروانه ز عشق بر خطر بود
اکنون که بسوختش خطر نیست
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۱۱۵
گوهر بعدی:غزل ۱۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.