هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعات عشق، فراق، صبر و ناکامی در عشق می‌پردازد. شاعر از احساسات عمیق عاشقانه، درد فراق و ناتوانی در تحمل صبر سخن می‌گوید. همچنین به این موضوع اشاره می‌کند که عشق و فراق باعث رشد و پختگی انسان می‌شود و بدون تجربه این احساسات، زندگی ناقص و ناپخته خواهد بود.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. مفاهیمی مانند عشق، فراق و صبر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد یا نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد.

غزل ۱۴۱

هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت

یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بیدل بدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت

ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت

مشعله‌ای برفروخت پرتو خورشید عشق
خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت

عارف مجموع را در پس دیوار صبر
طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت

گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت

هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت
آخر عمر از جهان چون برود خام رفت

ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان
راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت

همت سعدی به عشق میل نکردی ولی
می چو فرو شد به کام عقل به ناکام رفت
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۴۰
گوهر بعدی:غزل ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.